شب سرد زمستان86...
تو یه شب سرد زمستانی مامانی و بابایی ساعت 8 شب که همه مشغول گذروندن و خوردن آجیل و هندونه شب یلدا بودن بودند عازم بیمارستان جواهری شدند... واین آغاز تولد تو بود پسری به جمع ما خوش اومدی!!! ساعت8:35دقیقه روز اول دی به دنیا اومدی خوشملم روز شمار وبلاگت همکنون4سال و 0روز و 7ساعت و 30دقیقه 3 ثانیه رو نشون میده...میبینی چه زود میگذره همه چیز میشه جزء خاطرات... ...